--- خبری آموزشی 87 ---

اخبار و مقالات علمی آموزشی

--- خبری آموزشی 87 ---

اخبار و مقالات علمی آموزشی

تسلیت وفات پیامبر و امام حسن مجتبی


وفات پیامبر -sotehdelaan

۲۸ صفر سالروز وفات پیامبراکرمُ نبی مکرم وقطب عالم امکان و فخر کائنات

حضرت محمد مصطفی ص و همچنین وفات امام حسن مجتبی کریم اهل بیت را

به محضر صاحب الزمان امام مهدی  عج و همه مسلمانان و دوستدارانشان

تسلیت عرض می نمایم . 

22 بهمن

22 بهمن روز اوج زیبایی ها و اشک های شوق 57 گرامی باد 


به امید تحقق آرمان های امام خمینی ، آن عزیز پیر


حسینی باشیم

فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد  

گرگ ها خوب بدانند


گرگ ها خوب بدانند ، در این ایل غریب  

گر پدر مرد ،  تفنگ پدری هست هنوز 

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند 

توی گهواره چوبی پسری هست هنوز  

آب اگر نیست نترسید که در قافله مان 

دل دریایی و چشمان تری هست هنوز 

حسینیه / پانزده نکته پیرامون امام‌حسین(ع) و عاشورا

یک)

محرم؛ تا ده شمرد خدا و عاشق شدیم:

یک، مسلم بن عقیل؛ دو، کربلا؛ سه، رقیه بنت الحسین؛ چهار، حر بن یزید؛ پنج، عبدالله بن الحسن؛ شش، قاسم بن الحسن؛ هفت، علی اصغر؛ هشت، علی اکبر؛ نه، ابالفضل العباس؛... ده: حسین. /

یا حسین...


دو)

«الموعود بشهادته قبل استهلاله» بود. پیش از آن‌که به دنیا بیاید، وعده‌ی شهادتش داده بودند...


سه)

«کان من اشبههم برسول‌الله» بود؛ شبیه‌ترین افراد اهل‌بیت به رسول خدا. فاطمه‌ زهرا (علیها صلوات‌الله) کنار گهواره‌ی حسین چنین می‌خواند:

"انت شبیهٌ بنبی / لست شبیهاً بعلیّ..."


چهار)

فرمود: "آیا در توان و قدرت شما، بیش از کشتن من چیزی هست؟! چه نیکوست کشته‌شدن در راه خدا، ولی شما قدرت محو و نابودی مجد، عزتو شرف من را ندارید... در این صورت باکی از کشته‌شدن ندارم."


پنج)

فرومایه‌ای زخم زبانی زد و گفت: "آیا به این آب که همچون جگر آسمان است، نمی‌نگری؟ قسم به‌خدا که قطره‌ای از این آب نخواهی چشید تا با تشنگی بمیری..." / یاحسین.


شش)

فرمود: "مرگ برای آدمیان، مانند گردن‌بند برای دختران جوان و موجب زینت است..." / یاحسین.


هفت)

در خطبه‌ی منا خطاب به آنان فرمود:

"از این بیم‌ناکم که که نکبت خشم خدا بر شما فرود آید؛ زیرا در سایه‌ی عظمت و عزت و کرامت الهی به منزلتی رسیده‌اید، ولی خداشناسانی را که ناشر خداشناسی هستند، احترام نمی‌کنید، حال آن‌که شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترام‌اید... و نیز از آن جهت بر شما بیم‌ناکم که به چشم خود می‌بینید پیمان‌های الهی زیر پا نهاده شده، اما نگران نمی‌شوید... نابینایان، لال‌ها، و زمین‌گیران ناتوان در همه‌ی شهرها بی‌سرپرست مانده‌اند و بر آن‌ها ترحم نمی‌شود..."


هشت)

گفت زینب در وداع آخرین / حالتی دیدم من از سلطان دین

شور عشقی آن‌چنان‌اش بودیا / کاشنا با ما نبودی گوییا

"یا ایتها النفس المطمئنة..."


نه)

راستی؛ دانستی چگونه «حسین» را کشتند؟ "دل‌هایشان با حسین بود... ولی شمشیرهایشان نه!"


ده)

آن‌ها که ظهر عاشورا در کربلا، در لشکر کوفیان، نماز گزاردند، عمر بن سعد، شمر بن ذی‌الجوشن، حرملة... این‌ها.

می‌دانی؟ تمام‌شان خواندند: "ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم، و لا الضالین..."

چه غم‌بار! چه عبرت‌بار! ممکن است «مغضو‌ب‌»ترین مخلوقات خدا باشد و هر روز از «غضب» خدا، به خدا پناه ببرد!...


یازده)

«حر» نزد «حسین» با ادب بود... «حر»، «حسینی» شد...


دوازده)

و «حسین» چنان هیبتی داشت، که دوستانش با وی سخن نمی‌گفتند مگر آن‌گاه که لبخند بر لبان وی می‌نشست. "فلا یکلّم الا حین یبتسم..."

فرومایه قاتل گفت: "آن‌چنان محو جمال نورانی و مهابت زیبای وی بودم، که متوجه چگونگی قتلش نشدم..."


سیزده)

زینب کبری در روز عاشورا گفت:

"الیوم مات جدی رسول‌الله... الیوم ماتت امّی فاطمة و ابی علی و اخی الحسن علیهم سلام‌الله، یا خلیفة الماضی و ثمال الباقی..."

"امروز جدّم رسول خدا کشته شد... امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن کشته شدند؛ ای یادگار رفتگان و پناه بازماند‌گان..."


چهارده)

نقل است که پیرمرد آمده بود و با عصایش به نعش «حسین» می‌زد و زیر لب زمزمه می‌کرد: "خدایا! این عبادت را از من بپذیر...!" و مگر نبود آن‌که به جنگ «حسین» آمده بود تا با پاداش‌ آن، مادرش را به زیارت قبر رسول‌الله ببرد؟!

"پیشانی تمام‌شان داغ سجد داشت / آنان‌که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند..."

گاهی برای خدا، با خدا می‌جنگند...


پانزده)

سخن کوتاه:

"و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة..."

" و خون قلبش را، عصاره‌ی جانش را به پای تو ریخت... تا بندگانت را از نادانی و جهالت و سرگردانی ضلالت، نجات دهد..."

همه و همه برای هدایت... یاحسین.

- فتأمل!

یلداتون به شادی

برگرفته از ویکیپدیا

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان غروب آفتاب از ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی اطلاق می‌شود، که برابر با ۲۱ دسامبر یا ۲۲ دسامبر است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن می‎گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد ایزد مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند.آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را «میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن می‌نهادند.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار 

ادامه مطلب ...

عید غدیر مبارک

عیدتون مبارک

عید قربان

زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم  و پاکی چشمه ی زمزم


عیدتان مبارک


یک مشت حرف مفت ;)

از آنجایی که در سایه‌ی ارتقای فرهنگی و علمی دانشگاه‌ها در چند دهه‌ی اخیر معانی برخی از اصطلاحات قدیمی تغییر کرده و همچنین اصطلاحات جدیدی هم در حوزه‌ی دانشگاه (با حوزه و دانشگاه اشتباه نشود که اشتباه بزرگی‌ست!) به وجود آمده؛ فرهنگ اصطلاحات دانشگاهی نوینی نوشته‌ام که امید است به درد دانشجویان و به ویژه دانشجویان تازه وارد بخورد. در زیر معانی واقعی و کاربردی برخی اصطلاحات دانشگاهی جدید را می‌خوانید:

دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.

مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال مشروطه شد.

تقلب: دانش دوپینگی

سهمیه: دوپینگ قانونی.


جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است. اما در واقع تفاله‌ی بخشی از آن است. دستگاه تفاله‌گیری «استاد» نامیده می‌شود.

استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و شنیدن لفظ «استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سی چهل تا دختر و پسر می‌دهد.

خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه‌ی این موجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های کنکور به بلوغ می‌رسند. این موجودات اغلب در کافه تریاهای دانشکده‌ها استحاله می‌شوند.

تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت زیادی دارد. به خصوص برای پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان جدیدترین فحش‌ها و اصطلاحات جنسی.

گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین دخترهایی معمولا در حدود 165 سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر 3 حجم دارند که ناشی از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه که گزینه‌ی آخری و متعاقب آن استفاده از غذای سلف، دردآورترین آنهاست.

سلف (غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.

گوریل: گونه‌ای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباس‌های بدفرم که از بوی سیر دهان و عرق لباس‌هایشان نمی توان کمتر از سه متر به آنها نزدیک شد. این جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصیلی به‌جای اعزام به قلب جنگل‌های آمازون در پشت میزهای مدیریت و ریاست جای می‌گیرند.

شاسکول: دانشجویی (عمدتا دختر) که بعد از 20 بار جزوه دادن به یکی از دانشجویان جنس مخالف هنوز فکر می‌کند خط خوبش باعث محبوبیت‌اش است.

پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. تقریبا اکثر دخترهای ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.

بتونه‌کاری: فریضه‌ی واجبی که بیشتر دختران دانشجو صبح‌ها قبل از حرکت به سمت دانشگاه بر روی صورت خود انجام می‌دهند تا دیدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نمی‌شود.

جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی از روی سرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم انسانی بیشتر است.

کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگی کافور!

بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و اززیرکاردررویی است.

تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمره.

پروپوزال: نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.

پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام می‌گیرد.

دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.

جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.

ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان ارزشی از دیگران دارند و معمولا به صورت گزاره‌هایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، «چرا موهات دیده می‌شه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم با هم کِروکِر می‌کنین»... بروز می‌کند.

خوابگاه متاهلی: جایی برای استراحت، مطالعه، تماشای تلویزیون، درس خواندن و باقی کارها. به خصوص باقی کارها.

کارتن‌خواب: دانشجوی بی‌خوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم اتاق شدن با چند دانشجوی شهرستانی، حسرت کارتن‌خوابی و دربدری را خواهد کشید.

جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین مدهای 20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جوات‌ها معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.

افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.

پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. البته شرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!

انتظامات: شحنه‌ی دانشگاه و مسئول برقراری نظم حتی به قیمت بی‌نظمی. ستاد کارآفرینی برای اقوام و خویشان فاقد تحصیلات دانشگاهی و بعضا دبیرستانی مسئولان دانشگاه.

کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختر دانشجویی که دانشگاه را با مجلس عروسی اشتباه گرفته است.

کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی که در حد دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانی‌هاست.

خر زدن: تنها نوع حیوان‌آزاری که انسان‌ها روی خودشان هم انجام می‌دهند. خر زدن در شب‌های امتحان به پیک خود می‌رسد.

بحر تعمق: حالتی که به دانشجویان پس در حال مطالعه‌ی دقیق روزنامه روشنفکری خبر ورزشی دست می‌دهد.

روح: عضوی از استاد که در جلسه‌ی امتحان و پس از دیدن برگه‌ی سوالاتی که ربط چندانی به درس‌ها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامه‌ی عملیان بر روی برگه دنبال می‌شود.

صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.

پول: عامل بدبختی‌های بزرگی مثل ازدواج و تحصیل در دانشگاه آزاد.

هیز: دانشجو یا مامور انتظامات یا کارمند یا حتی استاد عزیزی که وظیفه‌ی زبانش را به چشمش محول کرده است!

اسکن استخوان: طرز نگاه کردن افراد فوق‌الذکر که معمولا از پاشنه‌ی کفش همکلاسی‌ها شروع شده و به نوک مقنعه‌ی آنها منتهی می‌شود.

افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی زمین، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق می‌افتد.

ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.

کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، اسم ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.

منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.

حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه.

منبع : یک مشت حرف مفت