همه شما حتما این شعر را شندیده یا در جایی خوانده اید: آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند آن کس که داند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند شاعر: ابن یمین آنکس که بداند و بداند که بداند باید برود غازبه کنجی بچراند
اما در دنیای امروز و در اطراف ما در بیشتر اوقات وضع جور دیگری است:
آنکس که بداند و نداند که بداند بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند با پارتی و پول خر خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند بر پست ریاست ابدالدهر بماند